مطالب مذهبی
15 تیر 1399
پیرمردی بود که پس از پایان هر روزش از درد و ازسختیهایش مینالید،،، دوستی، از او پرسید: این همه درد چیست که از آن رنجوری،،؟؟ ▪️پیرمرد گفت: دو باز شکاری دارم،?? که باید آنها را رام کنم، دو تا خرگوش هم دارم?? که باید مواظب باشم، بیرون نروند، دوتا عقاب هم… بیشتر »
نظر دهید »