مثل شمع!
شمع را ببین هر چه به آن نزدیک و نزدیکتر باشی
نور و روشنایی بیشتری دریافت میکنی.
قرآن کریم میخواهد ما هم از جنس شمع و هم صفت شمع باشیم.
میگوید: به گونهای باش که هر کس به تو نزدیکتر بود،
بهره و سود بیشتری ببرد.
و نزدیکترین کسان به ما نخست پدر و مادرند و آنگاه همسر،
و سپس فرزندان، و در آخر هم، بستگان و خویشان.
یعنی اول پدر و مادر خودت را مورد لطف و محبت قرار بده،
آنگاه نزدیکانت را، همچون همسر، فرزندان و خویشان
رفع فقر وتنگدستی
مرحوم آیتالله بهجت(ره)می فرمودند:از آقا سید عبدالهادی شیرازی(ره) که عالم واقعی بود نقل کرده اند که گفت:پدرم را در خواب دیدم از من پرسید:آقا سید عبدالهادی! حال شما چطور است؟ در جواب پدر گفتم خوب نیست.
(به خاطر تنگدستی و…)فرمود:به بچه ها واهل خانه سفارش کنید که #نماز_اول_وقت بخوانند،تنگدستی شما رفع میشود.
⬅️نتیجه میگیریم که #نماز_اول_وقت ،فقر وتنگدستی را از بین میبرد.
?طبق روایات معتبر #نماز را در اول وقت ادا کردن یکی از مهمترین و اساسی ترین عامل برای افزایش رزق و روزی است.
چکار کنیم عبادت برایمان عادت نشود؟
اگر حجت خدا غايب بشود، چه كسي ميتواند او را براي شما ظاهر كند؟ در بحث عبادت هم همينطور است. اين نماز و روزه و اعمال حقيقت و كنهي دارد و غالبا مردم از اين حقيقت غافل هستند. اگر به آن حقيقت برسيد، لذتش را احساس ميكنيد. امام صادق (ع) ميفرمايد: دو ركعت نماز شب براي من محبوب تر از كل دنيا و همه چيزي كه در آن است ميباشد. اين غرق شدن در عبادت است. مردم نماز كه ميخوانند ميگويند: هيچ لذتي از آن نمي بريم و برايمان سنگين است. چه كا ركنيم به حقيقت و كنه عبادت برسيم؟ امام رضا (ع) ميفرمايد: وقتي بنده سر به سجده ميگذارد يعني از خاك هستيم و وقتي سر از سجده بر ميدارد يعني ما از اين خاك بدنيا آمده ايم. دوباره كه سر ميگذارد يعني ما به اين خاك سر ميگذاريم و سر كه بر ميدارد يعني دوباره مبعوث ميشويم. ببينيد در دو سجده چقدر ياد معاد شده است. كسي پيش امام صادق (ع) آمد و گفت: ببينيد نماز من درست است يا خير؟ نماز خواند و بعد امام گفت: چقدر براي شما زشت است كه شصت سال نماز ميخوانيد و دو ركعت نماز درست نمي خوانيد. تعجب كرد و گفت: ميشود شما بخوانيد. امام نماز خواند و اين روايت، در اين نماز ريز شده است كه دستش را چطور
مي گذاشت، حالتش چگونه بود و نگاهش به كجا بود. از امام رضا (ع) پرسيدند: علت عبادت چيست؟ ايشان فرمودند: علتش اين است كه خدا را فراموش نكنيد و خدا در زندگي تان متجلي باشد. فقر خودتان را فراموش نكنيد و ادب برخورد با خدا را ترك نكنيد و از عوامل دور نشويد. در ادب اجتماعي مراوده و ارتباط دوستي ميآورد. وقتي با كسي رفت و آمد ميكني و بيشتر ارتباط داري، وابستگي بيشتري ايجاد ميشود. نفس اين عبادت كه من روزي پنج بار در روز بايستم و تكبير بگويم و حمد و سوره بخوانم، ايجاد رابطه است. انسان احساس هويتي ميكند. حتي گاهي بعضيها كه آدمهاي ريشه دار و تحصيل كرده هم هستند، ميگويند: ما چند سال است كه از خدا چيزي را ميخواهيم ولي هرچه دعا ميكنيم اجابت نمي شود. من هم ديگر كنار گذاشته ام. يعني تصورش از دعا، اجابت است. در دعا هدف اجابت نيست. روايت داريم: گاهي دعا ميكنيم و مستجاب ميشود و خدا به فرشتگان ميگويد: اين را ديرتر ابلاغ كنيد تا بنده با ما حرف بزند. من صداي او را دوست دارم. شما يك قفل محكم در مغازه زده ايد و بازهم ميگوييد: دعا كن. قرص سردرد ميخوريد وباز هم ميگوييد: دعا كن. در دعا هدف ارتباط است نه استجابت دعا. اين را بايد دقت كرد كه باعث يأس در
مردم نشود.
استاد_عالی
شب قدر
طلاب عزیز چند روایت ناشنیده درباره درک شب قدر
? برای درک شب قدر ، دستورات متعدد و شناخته شده ای داریم. این دستورات ، بیشتر ناظر به اعمال خود لیالی قدر است. در برخی روایات ، اعمال دیگری که دخالت در درک شب قدر دارد ذکر شده که بیشتر ناظر به برنامه ای مدون و مدام ، در طول ماه مبارک رمضان است.
اگر عمق این روایات کاویده شود ، نکات دقیق و شگفت انگیزی درباره درک شب قدر استحصال می شود که بررسی و تحلیل آن فرصت مبسوطی می طلبد.
برخی از این روایات بدین شرح است:
1️⃣ امام باقر علیه السلام: پیامبر صلى الله علیه و آله، چون از عرفات برگشت و به مِنا رفت، وارد مسجد شد. مردم، گِرد او جمع شدند و از شب قدر مى پرسیدند. پیامبر صلى الله علیه و آله به سخن ایستاد و پس از ثناى خداوند، چنین فرمود: «امّا بعد، شما درباره شب قدر از من پرسیدید. بیان نکردن آن براى این نبود که نسبت به آن عالِم نبودم. بدانید ـ اى مردم ـ هر کس ماه رمضان بر او وارد شود و او سالم باشد، پس، روزِ آن را روزه بدارد و بخشى از شب آن را به عبادت برخیزد و مواظب نمازش باشد و در گرماى آن، به نماز جمعه اش برود و سحرگاه به نماز عیدش برود، به یقین ، شبِ قدر را دریافته و به جایزه پروردگار، دست یافته است».
✳️ الإمام الباقر علیه السلام: إنَّ النَّبِیَّ صلى الله علیه و آله لَمَّا انصَرَفَ مِن عَرَفاتٍ وسارَ إلى مِنى، دَخَلَ المَسجِدَ فَاجتَمَعَ إلَیهِ النّاسُ یَسأَلونَهُ عَن لَیلَةِ القَدرِ، فَقامَ خَطیباً، فَقالَ- بَعدَ الثَّناءِ عَلَى اللَّهِ عز و جل-:
أمّا بَعدُ، فَإِنَّکُم سَأَلتُمونی عَن لَیلَةِ القَدرِ ولَم أطوِها عَنکُم لِأَنّی لَم أکُن بِها عالِماً، اعلَموا أیُّهَا النّاسُ أ نَّهُ مَن وَرَدَ عَلَیهِ شَهرُ رَمَضانَ وهُوَ صَحیحٌ سَوِیٌّ فَصامَ نَهارَهُ، وقامَ وِرداً مِن لَیلِهِ، وواظَبَ عَلى صَلاتِهِ وهَجَّرَ إلى جُمُعَتِهِ، وغَدا إلى عیدِهِ؛ فَقَد أدرَکَ لَیلَةَ القَدرِ، وفازَ بِجائِزَةِ الرَّبِّ عز و جل.
? من لا یحضره الفقیه: ج 2 ص 97 ح 1834 عن زرارة، بحار الأنوار: ج 97 ص 18 ح 40. (التماس دعا )
داستان گریه امام حسن (ع)
??﷽??
?داستان گریه امام حسن (ع) در برابر زن کامجو
ابن شهر در مناقب می نویسد که : در ابواء زنی بادیه نشین خدمت حضرت مجتبی (ع) رسید در آن حال امام حسن (ع) مشغول نماز بود نماز کوتاه نمود و فرمود : کاری داشتی ؟ جواب داد : آری . پرسید : حاجت تو چیست ؟ گفت : من زنی بی شوهرم به این مکان وارد شده ام و مایلم از شما کام بگیرم ! حضرت (ع) فرمود : دور شو از من ! می خواهی مرا با خودت در آتش جهنم بسوزانی ؟ ولی آن زن پیوسته درصدد دل بردن از آن حضرت بود . حضرت شروع به گریه کرد و در این بین می فرمود : دور شو وای بر تو . کم کم گریه آن جناب شدید شد . زن که حال امام حسن مجتبی (ع) را مشاهده کرد او هم شروع به گریه نمود . امام حسین (ع) وارد شد ، دید برادرش با این زن هر دو گریه می کنند . سیلاب اشک امام حسن (ع) چنان برادر را تحت تاثیر قرار داد که او هم شروع به گریه کرد . عده ای از اصحاب حضرت آمدند هر کدام آن حال را مشاهده می کرد ، گریه آن ها را می گرفت تا این که صدای گریه ایشان بلند شد . زن بادیه نشین خارج گردید . اصحاب هم متفرق شدند . مدتی از آن پیشامد گذشت . حسین بن علی (ع) از نظر عظمت و جلالت برادر خویش ، سبب گریه را نپرسید . نیمه شبی که امام حسن (ع) خواب بود ، ناگاه بیدار شده و گریه آغاز نمود . امام حسین (ع) پرسید : چه شده برادرجان ؟ امام حسن (ع) فرمود : خوابی دیدم و از آن جهت گریه می کنم . تفضیل خواب را جویا شد . حضرت فرمود : تا زنده ام به کسی مگو . یوسف صدیق را در خواب دیدم . مردم برای تماشای او جمع شده بودند من هم جلو رفته او را تماشا می کردم ، همین که حُسن و زیبایی اش را دیدم ، گریه ام گرفت . یوسف به سوی من توجه نمود و گفت : برادرم چرا گریه می کنی پدر و مادرم فدایت باد . گفتم : به یاد آوردم جریان تو را با زن عزیز مصر که چه رنج و مشقتی کشیدی ، به زندان افتادی ، پدر پیر و کهنسالت یعقوب در فراق تو چه دید ، برای آن گریه می کنم و در شگفتم از نیروی تو چه اندازه خودداری ؟ یوسف گفت : چرا تعجب نمی کنی از خودت راجع به آن زن بادیه نشین که او در ابواء با تو مصادف شد . چه حالی پیدا کردی ، دیدی چگونه اشک ریختی ؟
?مناقب ابن شهر آشوب
???ولادت امام حسن مبارک???
✧❁?اللهم عجل لولیک الفرج?❁✧
????????