قولو لاالله الا الله
⭕️ خداوند، همه فرمانهایش را در یک کلمه خلاصه کرده: «قولوا لا اله الّا اللّه تفلحوا» بگویید جز او خدایی نیست تا رستگار بشوید
?این جمله یعنی چه؟ حداقل معنای این جمله این است که من خدا نیستم.
شما میگویید مگر کسی ادعا میکند که من خدا هستم؟ نه؛ اما اگر میگوید من خدای خودم نیستم، پس من اختیاردار خودم نیستم و مالک و صاحب دارم. خودم امانتی به دست خودم هستم.
زبان و دستانم، ملک اوست. باید هر لحظه دقت داشته باشم که مالکم گفته است این جمله را بگویم یا نگویم؟
? میخواهم نگاه کنم، بگویم مالکم گفته از چشمانت این استفاده را بکن یا این استفاده را نکن. این میشود لا إله الا الله.
«قولوا لا اله الّا اللّه تفلحوا» یعنی انسان بگوید هیچ کس جز حقتعالی خدا نیست و اول از همه، خودم خدا نیستم. از این جهت میگویم، چشمان و دستانم مال من نیستند، اموالم مال من نیستند.
در این حالت انسان پیش خود میگوید اموالی که دست من است، امانت اوست به دست من. وقتی انسان مال کسی را در راهی که او گفته خرج میکند که زورش نمیآید، ملک خودش را در راه خودش خرج کند.
?حسین بن علی در عاشورا، عملش میگفت «لا اله الّا اللّه». صبرش میگفت «لا اله الّا اللّه». رفتار و اخلاقش میگفت «لا اله الّا اللّه».
نماز و روزه جزء «لا اله الّا اللّه» است. حال اگر پرسیده شود که روزه گرفتن چه ربطی به «لا اله الّا اللّه» دارد؟ باید گفت که انسان روزه را به امر که میگیرد؟ پاسخ، امر خداوند است. این همان «قولوا لا اله الّا اللّه» است. روزه مستحب میخواهی بگیری، پدرت راضی نمیشود. روزه مستحب را میخوری، این همان «لا اله الّا اللّه» است
آیت_الله_حائری_شیرازی
┈┈•✾???✾•┈┈
چهره حضرت ولی عصر (عج)
? چهره حضرت ولی عصر (عج) ?
✍متأسفانه يكي از جفاها و ظلمهايي كه به امام زمان(ع) ميشود همين است كه چهرهي حضرت را بعضيها متأسفانه چهرهي خشني شناختند. حالا يا در اثر جهالتها و بيمعرفتيها، يا در اثر بد معرفي كردنها، يا در اثر غرض ورزيها، به هر حال هرچه كه هست بعضيها اين چهرهي نوراني و اين دل رئوف و منور را خشن فرض كردند كه خيلي سختگير است و نعوذ بالله يك شمشيري در دستش هست كه همينطور از كشته، پشته ميسازد و جويهاي خون راه مياندازد.
ميدانيد اين نگاه به وليعصر(ع) باعث مي شود كه ميل به ظهور را در بعضيها بگيرد. بعضيها حتي دعا براي ظهور هم نميكنند. بعضيها ميگويند: ما آلوده هستيم، گناهكار هستيم. حضرت وقتي اينطور بخواهد بيايد، ظهور كند، برخورد داشته باشد و سختگير باشد، طبيعتاً ميخواهد با ما برخورد كند. پس براي چه دعا كنيم كه بيايد؟ دعا كنيم كه با ما برخوردي صورت بگيرد؟
يا حداقل اينطور ميگويند كه: چون گنهكار و آلوده هستيم، جزء ياران حضرت كه نميتوانيم باشيم. بنابراين جايگاه و موقعيت و ارزشي در حكومت و دولت حضرت نخواهيم داشت. پس ديگر آمدن و نيامدنش براي ما چيزي ندارد. آمدنش براي ما حسني ندارد. اين نگاه خيلي نگاه اشتباهي است. اگر ديده شود كه سختگيري حضرت براي مردم نيست. براي يك عده علف هرزهايي است، معاند، لجوج، عنود كه با وجود اينكه حق بر آنها آشكار شده و حجت بر آنها تمام شده مهلت به آنها داده شده كه حقيقت را بفهمند، و همه گونه دلايل و براهن براي آنها آورده ميشود يك عده كافر لجوج يا مشرك منافق يا امثال اين تيپ افراد كه علف هرزهاي انسانيت هستند، اينها برداشته ميشوند.
و الا بقيهي مردم، حتي آنهايي كه گناهاني داشتند، آلودگيها و اشتباهات و خطاهايي در اثر تربيتهاي نامناسب اجتماعي داشتند، در اثر حكومتها و حاكميتهاي اشتباه بر جهان و ولايتهاي ابليسي داشتند، با همهي آنها با رأفت و رحمت برخورد خواهد شد و به گونهاي كه انسان از اين رأفت شرمنده ميشود.
?از بیانات حجت الاسلام عالی
تلنگر مهدوی
*?﷽?*
▪️▪️▪️▪️
*?تلنگر مهدوی*
*✔تهذیب نفس، شرط درک خدمت امام زمان (عج)*
❤️آیت الله بهجت :
?در تهران استاد روحانیی بود که لُمْعَتَیْن را تدریس می کرد، مطّلع شد که گاهی یکی از طلاّب و شاگردانش که از لحاظ درس خیلی عالی نبود، کارهایی نسبتاً خارق العاده دیده و شنیده می شود.
?روزی چاقوی استاد (در زمان گذشته وسیله نوشتن قلم نی بود، و نویسندگان چاقوی کوچک ظریفی برای درست کردن قلم به همراه داشتند) که خیلی به آن علاقه داشت، گم می شود و وی هر چه می گردد آن را پیدا نمی کند و به تصور آنکه بچّه هایش برداشته و از بین برده اند نسبت به بچه ها و خانواده عصبانی می شود، مدتی بدین منوال می گذرد و چاقو پیدا نمی شود.
?و عصبانیت آقا نیز تمام نمی شود.
روزی آن شاگرد بعد از درس ابتداءً به استاد می گوید:
«آقا، چاقویتان را در جیب جلیقه کهنه خود گذاشته اید و فراموش کرده اید، بچه ها چه گناهی دارند.» آقا یادش می آید و تعجّب می کند که آن طلبه چگونه از آن اطلاع داشته است.
?از اینجا دیگر یقین می کند که او با (اولیای خدا) سر و کار دارد، روزی به او می گوید: بعد از درس با شما کاری دارم.
چون خلوت می شود می گوید: آقای عزیز، مسلّم است که شما با جایی ارتباط دارید، به من بگویید خدمت آقا امام زمان (عج) مشرف می شوید؟
استاد اصرار می کند و شاگرد ناچار می شود جریان تشرّف خود خدمت آقا را به او بگوید.
?استاد می گوید: عزیزم، این بار وقتی مشرّف شدید، سلام بنده را برسانید و بگویید: اگر صلاح می دانند چند دقیقه ای اجازه تشرّف به حقیر بدهند.
مدتی می گذرد و آقای طلبه چیزی نمی گوید و آقای استاد هم از ترس اینکه نکند جواب، منفی باشد جرأت نمی کند از او سؤال کند ولی به جهت طولانی شدن مدّت، صبر آقا تمام می شود و روزی به وی می گوید:
آقای عزیز، از عرض پیام من خبری نشد؟
می بیند که وی (به اصطلاح) این پا و آن پا می کند.
آقا می گوید: عزیزم، خجالت نکش آنچه فرموده اند به حقیر بگویید چون شما قاصد پیام بودی (وَ ما عَلَی الرَّسُولِ إِلا الْبَلاغُ الْمُبینُ)
آن طلبه با نهایت ناراحتی می گوید:
?آقا فرمود: *لازم نیست ما چند دقیقه به شما وقتِ ملاقات بدهیم، شما تهذیب نفس کنید من خودم نزد شما می آیم*
????????*
*?الّلهُـمَّـ؏جـِّللِوَلیِّـڪَ الفــَرج
با شهدا
روایت حضرت آقا و حاج قاسم از لحظه ی شهادت مهدی باکری و آخرین بیسیم او:
مهدی باکری یک ساعت قبل از شهادت که از درد به خودش می پیچه؛ کنار دجله پشت بیسیم به رفیق صمیمیش احمد کاظمی میگه:
کاش اینجا میبودی می دیدی چه جای باصفاییه…
وقت کردی بیا؛ بیا تماشا کن….
رهبری: میگه بیا اینجا؛ بیا….اینجا چی هست؟! به جز توپ و تفنگ؟!! بعد از یک ساعت هم شهید شد…..چیه اونجا؟! چی میدیده؟! باکری چی می دید قبل از شهادت؟ اون بهشتی که رزقش شد ساعت آخر ببینه؛ چقد زیبا و جذاب بوده که اون دلش نمی خواد رفیقش محروم بمونه و به کاظمی میگه بیا……
حاج قاسم سلیمانی (با گریه): اینجا من چیزی می بینم که اگر تو ببینی از اینجا نخواهی رفت….
چهره حضرت ولی عصر (عج)
? چهره حضرت ولی عصر (عج) ?
✍متأسفانه يكي از جفاها و ظلمهايي كه به امام زمان(ع) ميشود همين است كه چهرهي حضرت را بعضيها متأسفانه چهرهي خشني شناختند. حالا يا در اثر جهالتها و بيمعرفتيها، يا در اثر بد معرفي كردنها، يا در اثر غرض ورزيها، به هر حال هرچه كه هست بعضيها اين چهرهي نوراني و اين دل رئوف و منور را خشن فرض كردند كه خيلي سختگير است و نعوذ بالله يك شمشيري در دستش هست كه همينطور از كشته، پشته ميسازد و جويهاي خون راه مياندازد.
ميدانيد اين نگاه به وليعصر(ع) باعث مي شود كه ميل به ظهور را در بعضيها بگيرد. بعضيها حتي دعا براي ظهور هم نميكنند. بعضيها ميگويند: ما آلوده هستيم، گناهكار هستيم. حضرت وقتي اينطور بخواهد بيايد، ظهور كند، برخورد داشته باشد و سختگير باشد، طبيعتاً ميخواهد با ما برخورد كند. پس براي چه دعا كنيم كه بيايد؟ دعا كنيم كه با ما برخوردي صورت بگيرد؟
يا حداقل اينطور ميگويند كه: چون گنهكار و آلوده هستيم، جزء ياران حضرت كه نميتوانيم باشيم. بنابراين جايگاه و موقعيت و ارزشي در حكومت و دولت حضرت نخواهيم داشت. پس ديگر آمدن و نيامدنش براي ما چيزي ندارد. آمدنش براي ما حسني ندارد. اين نگاه خيلي نگاه اشتباهي است. اگر ديده شود كه سختگيري حضرت براي مردم نيست. براي يك عده علف هرزهايي است، معاند، لجوج، عنود كه با وجود اينكه حق بر آنها آشكار شده و حجت بر آنها تمام شده مهلت به آنها داده شده كه حقيقت را بفهمند، و همه گونه دلايل و براهن براي آنها آورده ميشود يك عده كافر لجوج يا مشرك منافق يا امثال اين تيپ افراد كه علف هرزهاي انسانيت هستند، اينها برداشته ميشوند.
و الا بقيهي مردم، حتي آنهايي كه گناهاني داشتند، آلودگيها و اشتباهات و خطاهايي در اثر تربيتهاي نامناسب اجتماعي داشتند، در اثر حكومتها و حاكميتهاي اشتباه بر جهان و ولايتهاي ابليسي داشتند، با همهي آنها با رأفت و رحمت برخورد خواهد شد و به گونهاي كه انسان از اين رأفت شرمنده ميشود.
?از بیانات حجت الاسلام عالی